دلنوشته فاطمه هاشمی برای پدر: پدرم میگفت خدایا مردم خستهاند از این همه نزاع بیحاصل/عروج حاجقاسم ضربهای سخت بود و پرپرشدن ۱۷۶ انسان بیگناه، جانسوز
تاریخ انتشار: ۲۶ دی ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۵۳۹۲۱۴
ساعت24-فاطمه هاشمی گفت: اکنون مردم در حسرت تدبیر و صداقت و شفافیتی هستند که در بدترین شرایط جنگ، صلح را برای آنها به ارمغان آورد، در آرزوی تنش زدایی و اقتدار نرم کشورند و کاش خودت بودی و ما فقط حسرت آرزوهایمان را نمی خوردیم.
فاطمه هاشمی، دختر مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی، در مراسم سومین سالگرد درگذشت پدرش دلنوشته خود را برای پدر قرائت کرد: «پدرم، سه سال است که از فراق تو میگذرد، بیش از هزار روز، روزهایی که هر ساعت آن برای ما عمری گذشت، امروز میبینم، نه تنها خاک، سرد نبود که داغ تو را آسان نکرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مردم تو را میخواهند تا بتوانند با اطمینان به عقلانیت و تدبیریت، نگران فردایشان و آینده فرزندانشان نباشند، چرا که تو چون پدری دلسوز، نگران همه فرزندان ایران بودی. مردم تو را می خواهند تا به عقب بازنگردند وآنچه را که طی این ۴۰ سال با زحمت وهزینه فراوان بدست آورده اند، به شراره ای از کف ندهند. امسال سالگرد رحلتت مصادف با وقایعی یکی از یکی تلخ تر و سیاه تر شده است.
عروج حاج قاسم سلیمانی که بیش از هر فرمانده نظامی به تو ارادت و علاقه داشت و تو بیشتر از هر سرباز وطنی، به صداقت و جوانمردیش ایمان داشتی، ضربه ای سخت بر بغض فروخته ما بود، اما جانسوزتر از آن، پرپر شدن ۱۷۶ تن از انسانهای بیگناه براثر قصور و تقصیر مسئولان امر و پنهانکاری حقیقت از مردم بود. اگر حاج قاسم، به شهادت رسید، عمری در حسرت این پایان بود و شهادت هنر مردان خداست، اما داغدیدگان فاجعه کرمان و پرواز ناتمام، آرزوی سالها زندگی داشتند.
اکنون مردم در حسرت تدبیر و صداقت و شفافیتی هستند که در بدترین شرایط جنگ، صلح را برای آنها به ارمغان آورد، در آرزوی تنش زدایی و اقتدار نرم کشورند و کاش خودت بودی و ما فقط حسرت آرزوهایمان را نمی خوردیم. پدرم! امسال سالگرد رحلتت مصادف با ایام فاطمیه است، ایامی که همیشه سیلاب اشک را از دیدگانت روان می ساخت.
غصه و غم زهرا (س) از آن بود که دید همه زحمات پدر و یاران پدرش، سیر دیگری پیدا کرده و خون دل می خورد و نمی توانست دفاع کند و می دانست که دفاع هم به قیمت تفرقه جامعه اسلامی تمام خواهد شد. اینجاست که می فهمیم زمانی که پیامبر در بستر بیماری بودند و فاطمه زانوی غم به بغل گرفته بود و می گریست و با شنیدن خبری که پیامبر آهسته به او گفت تبسم کرد و آن چیزی نبود جز اینکه پیامبر به او گفت تو به زودی پیش من خواهی آمد. آیا می توانیم باور کنیم که نفس و دردانه رسول اکرم (ص) آنقدر در عذاب و سختی باشد که حاضر باشد عزیزان خود را ترک کند و به دیار باقی بشتابد.
آری فاطمه خسته بود خسته از نفاق و ریا و کینه و نزاع و نامهربانی ها. پدرم چه خوب فهمید که گفت؛ خدایا مردم خسته اند و خسته از این همه نزاع، خسته از این همه نزاع کم حاصل و بی حاصل. پدر! آنقدر بصیرت داشتیٍ، آنقدر صادق بودی که حقیقت را بگویی. امروز هم مردم خسته اند وخسته تر از گذشته. پدر! گفتی تاریکی ها آبستن حوادثند و به چشمان بینا نیاز داریم و گفتی سیاستمداران اشتباهات زیادی می کنند که تاوان آن را ملت ها باید بپردازند و گفتی غرور ملتی را چه آسان می توان شکست آنگاه که خیر و مصحلت مردم خود را ببینیم.
وای بر ما، وای به همه کسانی که ادامه دهنده راه ظالمان در زمانه خودمان هستند. وای بر آنان که از تاریخ درس عبرت نگرفته اند و همانند ۱۴۰۰ سال پیش انحراف در دین را آغاز کرده و ادامه می دهند. تمام غم و غصه ها و خستگی فاطمه، مربوط به انحراف از دین و راه پیامبر بود، که اکنون هم شاهد آن هستیم».
منبع: ساعت24
کلیدواژه: احمدی نژاد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.saat24.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ساعت24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۵۳۹۲۱۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
قتل زن مورد علاقه جلوی چشمان مردم در شمال تهران
به گزارش تابناک، 26 فروردین امسال، صدای درگیری و فریادهای زن و مردی جوان در یکی از خیابانهای شمال تهران توجه رهگذران را به خود جلب کرد. رهگذران که شاهد درگیری بودند، ناگهان با صحنه تلخ و عجیبی مواجه شدند.
مرد جوان گوشی تلفن همراهی در دست داشت و زن جوان با اصرار از او میخواست گوشیاش را پس بدهد اما در یک لحظه مرد عصبانی دست به جیب شد و با بیرون آوردن یک چاقو ضربات متعددی به زن جوان زد و پا به فرار گذاشت.شاهدان بلافاصله با اورژانس و پلیس تماس گرفتند و زن جوان به بیمارستان منتقل شد اما 19 ضربه چاقو او را به کام مرگ کشاند. گزارش قتل زن جوان به بازپرس سالار صنعتگر اعلام شد و تیم جنایی تحقیقات خود را برای شناسایی و دستگیری عامل جنایت آغاز کردند.
هویتی برای قاتل
با حضور کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی در محل، مشخص شد محل سکونت زن جوان چند خیابان پایینتر از محل قتل بوده است. یکی از شاهدان در تحقیقات گفت: زن جوان اصرار داشت که گوشی تلفن همراهش را از قاتل بگیرد اما او ممانعت میکرد و میخواست محتویات داخل گوشی را ببیند. به همین دلیل مقتول به دنبال مرد جوان میدوید و فریاد میکشید.
خیلی زود محل زندگی مقتول و خانوادهاش شناسایی شد و در تحقیقات از آنها مشخص شد مقتول مدتی قبل از همسرش جدا شده و با فرزندش زندگی میکرده است. مدتی قبل او با مردی به نام پژمان آشنا شد.
اما بعد از چند ماه زن جوان تصمیم به جدایی گرفت اما مرد جوان موافق جدایی نبود. با این اطلاعات احتمال ارتکاب قتل از سوی پژمان قوت گرفت و کارآگاهان با دریافت عکس وی و نشان دادن به شاهدان ماجرا مطمئن شدند که قتل از سوی او رخ داده است.
همچنین کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت در بازبینی دوربینهای مداربسته اطراف محل درگیری تصاویر ضارب را بدست آوردند که با تطبیق عکسی که از پژمان در دست داشتند، تأیید میکرد که او قاتل فراری است.
دستگیری در شمال
با شناسایی هویت قاتل، تیم تحقیق راهی محل زندگی او شدند، اما مرد جوان آنجا را ترک و فرار کرده بود. تحقیقات برای شناسایی متهم ادامه داشت تا اینکه رد او در یکی از شهرهای شمالی کشور بدست آمد. کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت، پس از هماهنگیهای قضایی، راهی محل مخفیگاه متهم شده و او را بازداشت کردند.
متهم پس از انتقال به پایتخت، به قتل ناخواسته زن جوان اعتراف کرد. پژمان، برای تکمیل تحقیقات به دستور بازپرس شعبه هشتم دادسرای امور جنایی پایتخت به اداره آگاهی منتقل شد و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.
نمیدانستم مرتکب قتل شدهام
مرد جوان که به اتهام قتل بازداشت شده، مدعی است پس از ضربه زدن به زن جوان و هنگام فرار از اینکه زن مورد علاقهاش به قتل رسیده بود، اطلاع نداشته و بعد از دستگیری متوجه شده است.
با مقتول چطور آشنا شدی؟
5 ماه قبل در یکی از خیابانهای شمال تهران با او آشنا شدم. رابطهمان اوایل در حد تلفن و پیامک بود، اما کم کم قرار ملاقاتها شروع شد و مدام همدیگر را میدیدیم. به خودم که آمدم متوجه شدم او را خیلی دوست دارم و او همان زنی است که سالها دنبالش بودم.
با این همه علاقه چرا او را به قتل رساندی؟
قصدم کشتن نبود. اصلاً نمیدانستم که او را کشتهام. وقتی او را زدم و فرار کردم نگران حالش بودم اما جرأت نمیکردم تماس بگیرم.
میدانستم پلیس در تعقیبم است و میترسیدم که لو بروم از طرفی هراس این را داشتم که بشنوم او کشته شده است.
چرا تلفنش را گرفته بودی؟
شک کرده بودم. رابطه ما خیلی خوب بود اما از یک هفته قبل از قتل همه چیز تغییر کرد. رفتارش سرد شده بود و تلفنهایم را پاسخ نمیداد. از هر 10 پیام یک پیام را جواب میداد. پیگیر رفتارش شدم و او گفت که دیگر نمیخواهد با من ادامه دهد و خواست که با او تماس نگیرم.
چرا؟
خودم هم نمیدانم، رابطهمان خوب بود و حتی قرار بود با هم ازدواج کنیم. اما یک دفعه تغییر کرد، احساس میکردم شخص دیگری وارد زندگیاش شده است و باید به این موضوع پی میبردم.
روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟
به مقابل خانهاش رفتم و از او خواستم گوشی تلفن همراهش را بدهد تا آن را بررسی کنم. تصور میکردم اگر پای شخص سومی در این میان باشد، بیشک پیامها یا تماسهایش را در گوشی میبینم. اما او نمیخواست تلفنش را ببینم و زمانی که گوشی او را به زور گرفتم، تا چند خیابان آن طرفتر دنبالم آمد.
چرا چاقو داشتی؟
چاقو را بردم تا او را بترسانم و بتوانم گوشی تلفن همراهش را بگیرم و با بدست آمدن رمز گوشی، وارد آن شوم و بفهمم که آیا به من خیانت کرده است یا خیر.
چند ضربه به او زدی؟
نمی دانم، خیلی عصبانی بودم. پلیس میگوید که 19 ضربه زدهام. آن زمان چون حالم را نمیفهمیدم، به یاد ندارم چند ضربه زدهام.
منبع: حادثه 24